ببخشید میتونم رد بشم؟ ببخشید میتونم بشینم؟ ببخشید ساعت چنده؟ ببخشید این آدرس کجاست؟
ببخشید ببخشید
چند روز پیش سوار اتوبوس شده بودم و فرد کناری من میخواست پیاده بشه و به من گفت ببخشید و بعد پیاده شد و رفت.
روزانه چند بار دیگران به شما می گن ببخشید؟ روزانه چند باز میشنوید آدمها به همدیگه میگن ببخشید در صورتیکه کار خلافی مرتکب نشدن؟
خیلیها فکر میکنند که گفتن ببخشید نشانه احترامیه که به طرف مقابل می زارن. خیلیها هم از روی عادت به دیگران می گن ببخشید
وقتی ما مدرسه میرفتیم توی مدرسه هر کسی که از همه ساکتتر بود دانش آموز مؤدبتری بود. هر کسی که دست به سینه مینشست از نظر اخلاقی از همه بهتر بود و نمره انضباط او بیست میشد. یاد گرفته بودیم اگر سوالی داریم باید اولش بگیم ببخشید خانم یا آقا و بعد سؤال خودمون رو میپرسیدم.
و این ادامه پیدا کرد تا الان عادت کردیم به خاطر هر کاری به دیگران می گوییم ببخشید.
اصلاً ببخشید یعنی چی؟
هر وقت کسی خطایی انجام بدهد که حق کسی از بین برود برای جبران آن باید ابتدا عذرخواهی کند و بعد کارهایی را انجام دهد که جبران خسارت نماید.
ولی ایا ما بابت خطاهایی که روزانه انجام میدهیم از دیگران عذرخواهی میکنیم؟
متاسفانه ما هر روز کارهایی را انجام میدهیم و باعث به وجود آمدن دردسر برای دیگران میشویم ولی هیچ گونه عذرخواهی انجام نمیدهیم.
مثلاً با ماشین جلوی دیگران میپیچیم و طلب کار هم هستیم که حق با من است یا به جای اینکه توی صف بایستیم زرنگ بازی در میآوریم و دیگران هم حق اعتراض کردن ندارند.
تا حال از خودمون پرسیدیم چرا همه چیز برعکس شده است. جایی که نباید عذرخواهی کنیم می گوییم ببخشید و جایی که باید عذرخواهی کنیم به روی خودمان هم نمی آوریم.
حتماً این مطب را شنیدهاید که ما به همدیگر بسیار زیاد تعارف میکنیم که اول چه کسی وارد خانه بشود یا اول چه کسی شروع به خوردن غذا کند ولی برای سوار شدن به اتوبوس یا مترو تعارف کردن اصلاً جایی ندارد و هر کس زودتر بجنبد برنده است.
آیا در جامعه، انسانها بابت کارهای اشتباهی که انجام میدهند عذرخواهی میکنند؟
متاسفانه بسیاری از مردم به تصور میکنند کامل هستند و هیچ اشتباهی مرتکب نمیشوند و اگر مشکلی هم پیش بیاید تقصیر طرف مقابل است و او باید خودش را اصلاح کند و عذرخواهی انجام بدهد.
همیشه این من هستم که حرف درست را میزنم و کار درست را انجام میدهم و دیگران چون مثل من نمیتوانند درست رفتار کنند باعث به وجود آمدن مشکل میشوند.
متاسفانه در فرهنگ ما این طوری جا افتاده که هر کس عذرخواهی کند حتماً خطاکار بوده و او باعث دردسر دیگران شده است. او نمیداند که چطور باید کارها را انجام دهد. او در رفتارش دچار نقص شده است و انسان کاملی نیست و هیچ کس دوست ندارد این گونه باشد و برای همین ما دیگران را مقصر می دانیم و اگر هم خطایی از ما سر بزند چون دیگران مقصر بودهاند ما این رفتار را انجام دادیم. در جامعه ما عذرخواهی کردن نشانه ضعف است و کسی که عذرخواهی میکند از دیگران خود را ضعیفتر میپندارد و چون ذات بشر اینگونه است که همیشه نشان بدهد که من قوی هستم و من کامل هستم و من توانمند هستم پس نباید بابت رفتارم هر چند اشتباه عذرخواهی کنم.
بسیاری از دعواها و اختلافها و تعارضها و ناراحتیهایی که بین افراد به وجود می آید به خاطر همین مساله اتفاق میافتد که اگر دو طرف ماجرا میدانستند چگونه میتوانند با صحبت کردن و عذر خواهی کند مساله را حل کنند و هیچ وقت طلاقی به وجود نمیآمد. هیچ وقت دعوایی رخ نمیداد و بسیار موارد دیگر.
همه ما در درون خود سیستمی داریم که کلیه کارهای حیاتی ما را کنترل میکند مثل ضربان قلب، سیستم تنفسی، گوارش و …
این سیستم بسیار هوشمند است و تمام احساسات و هیجانهای ما را به وجود میآورد و آن ها را مدیریت میکند.
موقعی که من دچار خطایی میشوم و با اینکه می دانم مقصر بودهام و عذرخواهی نمیکنم و یا وقتی که اشتباهی مرتکب نمیشوم و عذرخواهی میکنم سیستم هوشمند درونی که ضمیرناخودآگاه نام دارد دچار تناقض شده و برنامه ریزی جدیدی برای من طراحی میکند که آن برنامه روی رفتارهای من در زندگی تأثیر مستقیم میگذارد.
برای روشنتر شدن موضوع مثال میزنم:
چند وقت پیش در اتوبوس نشسته بودم که متوجه شدم دو نفر با هم بگومگو میکنند و کم کم صدای آنها اینقدر بلند شد که با همدیگر شروع به دعوا کردند. ماجرا از این قرار بود که یک نفر نشسته بود و پوستهای تخمهای که میخورد را کف اتوبوس میریخت و نفر دوم که کنار او ایستاده بود به او اعتراض کرده بود که چرا اتوبوس را کثیف میکند و همین مسئله باعث دعوایی بین آنها شد؛ که با وساطت و دخالت مسافران دیگر کار به جاهای باریک کشیده نشد.
فردی که تخمه میخورد میداند که نباید پوست تخمه را داخل اتوبوس بریزد و چون این عمل ناشایست را انجام میدهد ضمیر ناخودآگاه وی این گونه برنامه ریزی میکند که با اینکه کار اشتباهی انجام میدهم ولی حق با من است و دیگران نباید به من تذکر بدهند و باید من را تحمل کنند. این فرد با این برنامه ریزی در صورتی که میداند حق با او نیست همه جا حق را به خود میدهد و مدام باید با دیگران تعارض داشته باشد و این تعارض های همیشگی باعث میشود ارتباط موثری نتواند برقرار کند و مدام در حال درگیری با خود و با دیگران باشد. از طرفی اگر این فرد بابت کارهای ناشایستی که انجام میداد از دیگران عذرخواهی کند ضمیرناخوداگاه این گونه برنامه ریزی میکند که اولاً تلاش کند تا میتواند خطاهای خود را کمتر کند که مجبور نباشد عذرخواهی کند و دوما با وجود خطاکار بودن مسئولیت آنرا میپذیرد و این باعث میشود حس ارزشمندی برای این فرد به وجود بیاید و مطمئناً ارتباط مؤثرتری با دیگران برقرار کند.
عذرخواهی های بی مورد
بسیاری از مردم به خاطر اینکه خود را انسانی مودب و با ادب معرفی کنند مدام از دیگران بهصورت کاملاً بی مورد عذرخواهی میکنند مثلاً وقتی از کسی سوالی دارند می گویید ببخشید و سؤال خود را مطرح میکنند. یا ببخشید ساعت چند است. ببخشید قیمت نان چند است. ببخشید فلان مغازه کجاست. ببخشید من فلان مطلب را نفهمیدم. ببخشید می تونم برم آب بخورم. ببخشید که مزاحم تان شدم و هزاران ببخشید دیگر.
بار دیگر ضمیر ناخودآگاه به میدان میآید و اینطور برنامه ریزی میکند که یقیناً حس ارزشمندی در من کم است و من عزت نفس پایینی دارم که باید به خاطر هر کاری که میخواهم انجام بدهم از دیگران عذرخواهی کنم. این فرد هم به خاطر ارزشمندی پایینی که در خود به وجود آورده است ارتباط موثری با دیگران نمیتواند برقرار کند.
در خانوادهها بسیاری از پدر و مادرها توقع دارند بچهها وقتی کار نادرستی انجام میدهند سریع از دیگران معذرت خواهی کنند. مثلاً اگر پدری به فرزند خود بگوید ای بچه احمق که وقتی من خواب بودم بلند صحبت کردی و من را از خواب بیدار کردی. حال اگر بچه خواب باشد و عموی بچه با صدای بلند خود او را بیدار کند آن وقت اگر کودک به او بگوید ای عموی احمق چرا داد زدی و من را از خواب بیدار کردی، بزرگترها به بچه می گویید ای بچه بی تربیت کسی با بزرگتر از خود این طور صحبت میکند؟ زور از عموی خود معذرت بخواه. این برنامه ریزی در کودک شکل میگیرد که بزرگتر ها مجاز هستند کاری نادرست را انجام دهند و هیچ کس اجازه ندارد در خانه به آنها چیزی بگوید ولی ما بچهها به خاطر کارهای خود باید از آنها عذرخواهی کنیم و کم کم حس ارزشمندی در کودک پایین میآید و این طور عادت میکند که برای خوب بودن و مورد توجه دیگران قرار گرفتن باید از کلمه ببخشید زیاد استفاده کنم حتی اگر کاری نا شایست انجام نداده باشم.
همین برنامه ریزیهای ناخودآگاه که در مدارس و خانوادهها بهصورت مدام در بچهها نهادینه میشود باعث میشود وقتی آنها بزرگ شدند برای گفتن حرفهای خود به دیگران یا پرخاشگری کنند یا سکوت کنند و هیچ صحبتی نکنند.
راه کار

اگر تا به امروز به خاطر کارهای اشتباهی که انجام میدادیم با دیگران مشکل داشتیم از امروز آگاهانه سعی کنیم آن خطاها را انجام ندهیم و اگر بعضی مواقع دچار خطایی شدیم بدون هیچ واهمهای از طرف مقابل عذرخواهی کنیم ولی منتظر تأیید دیگران هم نباشیم و چون در بسیاری از موارد دچار سرخوردگی میشویم. همیشه یادمان باشد برای خطایی که انجام دادهام عذرخواهی میکنم. چون من انسانی مسئولیت پذیر هستم نه برای تأیید گرفتن از دیگران.
و همچنین اگر مدام به خاطر هیچ از دیگران معذرت خواهی میکردم از امروز آگاهانه دیگر این کار را انجام ندهم. مثلاً به جای اینکه بگوییم ببخشید ساعت چند است بگوییم می تونید به من بگید ساعت چنده؟
البته چون ما به یک سری از رفتارهای خودآگاهی نداریم و بهصورت ناخودآگاه انجام میشود، ابتدا باید به آنها آگاهی داشته باشیم و این با مراقبه کردن بهمرورزمان اتفاق میافتد. نباید توقع داشت یک رفتار اشتباه که سالها آن را انجام میدادیم یک شبه تمام شود. صبر و مراقبه و تمرین باعث میشود ما رفتارهای جدیدی را جایگزین رفتارهای ناخوشایند قبلی خود بکنیم و بعدازآن است که متوجه تغییر بسیار زیادی در زندگی خود خواهیم شد. به امید روزی که انسانها آگاهانه رفتارهای خود را انتخاب کنند و مسئولیت انجام آنرا به عهده بگیرند.